مایا و یان به جزیرهی دورافتاده و بیحاصل استورمسکری نقل مکان میکنند، جایی که بقا تبدیل به یک مبارزه روزانه میشود. در حالی که در دنیای ارزشهای سنتی بزرگ میشود، مایا به تدریج متوجه میشود که دورهی جدیدی در حال آغاز است؛ حالا زن میتواند شریک برابر باشد، نه تنها یک ناظر. این زوج صاحب فرزند میشوند و زندگی به خوبی پیش میرود تا اینکه مشکلات از راه میرسد: جنگ به جزیره میرسد، یان مجبور میشود از نیروهای انگلیسی فرار کند، و مایا و بچهها به اسارت گرفته میشوند. خانواده با مشکلات مالی و مرگهای زیادی مواجه میشود. سالها میگذرد، اما مایا با وجود تمام سختیها و مشکلات قوی میماند و در استورمسکری باقی میماند.